ویژگی تمدن اسلامی:
تمدن اسلامی دارای ویژگی های متعددی است که از دیگر تمدن های جهان متمایز و جدا می گردد. ما در این جا به تعدادی از آن به شرح ذیل اشاره می کنیم.
الف- اجرای حق:
اساس و بنیان قدرت سیاسی در اسلام اجرای حق است. خداوند متعال در سوره ص آیه 26 می فرمایند: ای داوود ما تو را جانشین و خلیفه خود در زمین قرار داده ایم تا در میان مردم به حق داوری کنی,از هوای نفس پیروی منما که تو را از راه خدا منحرف می سازد.
از آنجایی که تمام امکانات و تجهیزات و عوامل انسانی جامعه در اختیار قدرت سیاسی در اسلام است, و مجری آن جنبه ی کلیدی نسبت به تمام وظائف و رویدادهای جامعه دارد, او باید شایستگی چنین پست و مقامی داشته, و خود را مقید به پیروی از قرآن مجید و سنت رسول الله (ص) بداند, و از نظر علمی و دانایی توانایی لازم داشته باشد, زیرا او هم در قبال جامعه مسئولیت دارد و هم در برابر خداوند متعال مسئول است. بنابراین مجری قدرت سیاسی باید خودش را در موقعیت حق ببیند تا بتواند به حق عمل کند.
قدرت سیاسی در فرهنگ و تمدن اسلامی کاملا از قدرت سیاسی در فرهنگ و تمدن های دیگر متمایز می باشد.
قدرت سیاسی در فرهنگ های جوامع مختلف متکی به زور و بهره گیری از احساسات مردم و برای تامین منافع مادی و حفظ و حراست آن منافع می باشد. قدرت سیاسی در همه حال خود را قیم مردم و حاکم مطلق بر آنها و مجریان آن مردم را ابزار تداوم قدرت خویش می دانند. حال آنکه در اسلام قدرت سیاسی معنای دیگری را دارد. در فرهنگ و تمدن اسلامی رهبر برای تحقق ارزش های الاهی قدرت را به دست می گیرد,حاکمیت او بر اساس خدمت به مردم و جامعه است نه سلطه بر آنها, زور و قدرت سیاسی جای خود را به تقوا, عدالت, برابری, شجاعت, سعه صدر و محوریت تکلیف الاهی می دهد.
ب- عدالت:
عدالت مبنای رسالت انبیاء , و یکی از اهداف آنان اجرای آن می باشد.
خداوند در کتاب الله می فرمایند:
ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم (تا مردم را از خواب غفلت جهل و گمراهی بیدار کنند و راه سبقت گرفتن به سوی رحمت پروردگار را نشان دهند) و با آنها کتاب آسمانی و میزان فرستادیم .(وسیله سنجش اعمال و عقاید مردم است و حق و باطل را معین می کند ) تا مردم (به رهبری پیامبران ) عدالت را بر پا دارند.....(سوره حدید آیه 25)
در مورد جایگاه عدالت در فرهنگ اسلامی, استاد شهید مرتضی مطهری می فرماید:
اصل عدالت از مقیاس های اسلام است, که باید دید چه چیز بر او منطبق می شود. عدالت در سلسله علل احکام است نه در سلسله معلولات. نه این است که آنچه دین گفت عدل است بلکه آن چه عدل است دین می گوید. این معنی مقیاس بودن عدالت است برای دین. از آن جایی که قدرت سیاسی جامعه اسلامی نشات گرفته از حاکمیت الاهی است نمی تواند خارج از عدالت و انصاف باشد. رهبر اسلامی هرگز عدالت را فدای مصلحت نمی کند. حق می گوید و حق عمل می کند.
امام علی در این باره می فرماید:
به خدا سوگند اگر هفت اقلیم را با آنچه در زیر آسمان هاست به من دهند تا خدا را نافرمانی کنم که پوست جوی را از مورچه ای به ناروا بگیرم, چنین نخواهم کرد! و همانا این دنیای آلوده ی شما نزد من از برگ جویده شده ی دهان ملخ پست تر است! علی را با نعمت های فناپذیر, و لذت های ناپایدار چه کار؟ به خدا پناه می برم از خفتن عقل, و زشتی لغزش ها, و از او یاری می جویم.
بنابراین در فرهنگ و تمدن اسلامی, عدل از اصول اعتقادی است و جامعه اسلامی در جهتی حرکت می کند که عدل و قسط اسلامی در آن حاکم شود.
ج_ وجود تعادل:
اجزاء و عناصر تشکیل دهنده فرهنگ و تمدن اسلامی حول محور کلمه لا اله الا الله شکل گرفته است. علت وجود تعادل در مجموعه فرهنگ و تمدن اسلامی اتکای همه مبانی اسلام به توحید است. توحید همه اجزاء و عناصر فرهنگ و تمدن اسلامی را بهم پیوند می دهد. در فرهنگ و تمدن اسلامی, تعادلی است بین معنویت گرایی و دنیا گرایی. طوری بین این دو تناسب و تعادل وجود دارد که هیچ یک دچار افراط و تفریط نمی شوند. امام صادق (ع) در رابطه دنیا و آخرت چنین می فرمایند:
آن کس که دنیای خویش را فدای آخرت کند از ما نیست, هم چنین کسی که آخرت خود را فدای دنیا نماید از یاران ما محسوب نمی شود.
از امام علی (ع) نقل شده است, که یک مسلمان طوری زندگی می کند,مثل اینکه امروز پایان زندگی اوست,و برای زندگیش طوری برنامه ریزی می کند, مثل اینکه تا ابد زنده است. فرهنگ و تمدن اسلامی ضمن توجه به عرفان و معنویت حد و مرز آن را بطور دقیق بیان کرده است. در اسلام به هیچ عنوان استفاده از لذات مادی نفی نشده است ولی آن هم هدف انسان و غایت آمال او معرفی نکرده است. در فرهنگ و تمدن اسلامی ضمن رد رهبانیت, زهدگرایی و گوشه نشینی اعلام می کند که دنیا مزرعه و کشتزار آخرت است .
د- پویایی و زایندگی:
منظور از پویایی و زایندگی فرهنگ و تمدن اسلامی این است که در برخورد با تمدن و فرهنگ دیگر,هویت خود را حفظ کرده و بتواند فرهنگ و تمدن قوم مهاجم را در خود هضم کند, و کماکان به حیات خود ادامه دهد. فرهنگ و تمدن اسلامی در طول حیات خود بارها مورد تهاجم فرهنگ های مختلف قرار گرفته, با اینکه فراز و فرود داشته است, اما در همه حال این فرهنگ مهاجم بوده است که در مقابل فرهنگ اسلامی به زانو در آمده و تسلیم شده است. پویایی و زایندگی فرهنگ و تمدن اسلامی به هنگام تجاوز مسیحیان , در جنگ های صلیبی, به کشورهای اسلامی باعث شد که تمدن و فرهنگ آنها تحت تاثیر فرهنگ و تمدن اسلامی قرار گیرد. با ورود مسلمانان به خاک اسپانیا, اندلس, سبب شد که فرهنگ و تمدن آن سرزمین شدیدا تحت تاثیر فرهنگ و تمدن اسلامی قرار گیرد. در مطالعه و بررسی تاریخی فرهنگ و تمدن اسلامی,این نکته اثبات شده است که در منطقی از زمان فرهنگ و تمدن اسلامی تکرار شده است. در چالش, فراز و فرودهایی که در طول تاریخ برای آن به وجود آمده است, پس از چندی شکوفایی و سیر تعالی در آن شاهدیم. چنانکه امروزه به اسم بیداری اسلامی منطقه خاورمیانه و جهان را تحت تاثیر خود قرار داده است. اگر چه آمریکا و غرب, در حال حاضر, تهاجمی گسترده و نیرومندی نسبت به مقدسات اسلام و فرهنگ و تمدن اسلامی آغاز کرده, اما نهضت ها و قیام های کشورهای اسلامی به ویژه انقلاب اسلامی ایران که از پیشروان بیداری اسلامی در منطقه می باشد, گواه روشنی بر پویایی و زایندگی فرهنگ و تمدن اسلامی باشد. اسلام با این ویژگی, پویایی و زایندگی, تا کنون توانسته در برخورد با فرهنگ و تمدن غرب به عنوان پویاترین و زاینده ترین فرهنگ و تمدن بشری در برابر آن نیرومند و استوار مقاومت کند.
ه- به روز بودن:
فرهنگ و تمدن اسلامی که بر حول محور توحید و یگانه پرستی شکل گرفته با ذات و سرشت انسان هم خوانی دارد, اگر اسلام ناب محمدی (ص) اجرا شود, همه نیازهای انسان تامین, و موجب پیشرفت و تعالی انسان می گردد. وحی الاهی, در اسلام,به تناسب فطرت بشری نازل شده, و فرهنگ و تمدن حاصل از آن منطبق بر فطرت انسان می باشد.
پیامبر اسلام, حضرت محمد (ص), پیامبر خاتم, وحی خداوندی بر آن حضرت, کتاب الله معجزه جاوید است,راه و روش آن حضرت بر گرفته از وحی الاهی,هر دو متناسب با سرشت و ذات انسانی وهماهنگ با خواست و نیاز انسان ها از زمان بعثت تا ابد می باشد.
اگر شکل ظاهری مسلمانان که شاهد و ناظریم از مسلمان واقعی جدا کنیم و آن را رها و اسلام واقعی را پیاده سازیم, اگر راه روش نبی اعظم, حضرت محمد (ص), مورد توجه قرار دهیم, اگر به راه و روش معصومینی که به پیروی از الگو برداری از سیره پیامبر خاتم است, عمل کنیم, اگر از اولیاءالله که به پیروی از پیامبر اکرم (ص) و ائمه معصومین سیر تعالی طی کردند نظر افکنیم, آن وقت است که مشاهده می کنیم دین اسلام, و فرهنگ و تمدن بر آمده از آن جوابگوی تمام نیازهای انسان بوده و عاملی در جذب همه انسان ها در سرزمین های مختلف می باشد.
نهضت شکوفایی علمی در تمدن اسلامی:
نهضت علمی و شکوفایی آن در فرهنگ و تمدن اسلامی مدیون توجه اسلام به علم و دانشمندان می باشد. بعثت رسول گرامی اسلام (ص) با آیاتی شروع می شود که با خواندن و آموزش آغاز می گردد, در سوره علق خداوند متعال به پیامبر اکرم (ص) می فرماید:
( ای محمد آن چه به سوی تو وحی می شود) به خوان به نام پروردگارت, آن پروردگاری که هر چیز را ( به قدرت و تواناییش ) آفریده است. (آن پروردگاری که ) انسان را به وسیله قلم (نوشتن) آموخت, آموخت آن چه را نمی دانست.
در سوره آل عمران آیه 190 خداوند متعال می فرماید: به راستی که (تفکر و اندیشه) در آفرینش آسمان ها و زمین و آمد و شد و گردش شب و روز, برای خردمندان نشانه هایی است (از قدرت خداوند که با اندیشیدن بدان پی می برند ).
در آیه 9 سوره زمر خداوند متعال می فرماید: (ای پیامبر) بگو آیا کسانی که می دانند با کسانی که نمی دانند یکسان هستند؟ (نه هرگز چنین نیست و هیچ گاه دانایان با نادانان برابر نیستند) تنها صاحبان عقل و خرد (این موضوع را) مورد توجه قرار می دهند.
در قرآن مجید بارها از موضوع علم و صاحبان علم و خرد صحبت کرده, و انسان را از تقلید کورکورانه نهی نموده است.
پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار در موارد بسیاری از علم تجلیل و از فضیلت علما و دانشمندان صحبت کرده اند.
رسول گرامی اسلام (ص) برای آموختن,زمان و حد و مرزی نمی شناسد. چنانکه فرموده اند:
ز گهواره تا گور دانش بجوی, علم را بیاموزید اگر چه در چین (دور ترین نقطه) باشد. امام علی (ع) می فرماید:
ارزش هر کس به مقدار دانایی و تخصص اوست. امام صادق (ع) یاران خود را به دانش اندوزی تشویق می کند و می فرماید:
در روز قیامت قلم دانشمندان بر خون شهیدان سنگینی خواهد کرد.
پیامبر اکرم (ص) بر دانش آموختن زن و مرد تاکید داشتند و آن را واجب و فریضه دانسته اند, و فرموده اند ساعتی اندیشیدن از عبادت یک ساله نیکوتر است. در جنگ بدر یکی از شروط آزادی اسراء این بود که اگر اسیری با سواد, ده نفر از اطفال مسلمانان را خواندن و نوشتن می آموخت, بدون پرداخت فدیه آزاد می شد.
علوم و فرهنگ اسلامی به تدریج رشد کرد و سیر تعالی طی نمود. جوشش و جنبش علمی مسلمین از مدینه آغاز شد. اولین کتابی که توجه مسلمین را به خود جلب نمود و مسلمین در پی تحصیل آن بودند قرآن مجید و پس از آن احادیث بود. بنابراین اولین حوزه علمی در مدینه, مسجد مکانی بود که در آن حلقه های درس تشکیل می شد. برای اولین بار در مسجد مدینه شاگرد و استاد در حلقه ای گرد می آمدند و شاگردان از آنچه از استاد می شنیدند حفظ و ضبط می کردند.
روزی رسول خدا (ص) وارد مسجد مدینه شد و دید دو حلقه در مسجد تشکیل شده است ; در یکی از آنها افراد به ذکر و عبادت مشغولند و در دیگری به تعلیم و تعلم. پس از اینکه هر دو را از نظر گذراند فرمود: هر دو جمعیت کار نیک می کنند, اما من برای تعلیم فرستاده شده ام, سپس به حلقه ای که مربوط به تعلیم و تعلم بود پیوست.
بعد از مدینه, عراق محیط جنب و جوش علمی گشت. ابتدا دو شهر بصره و کوفه مرکز علم بودند, اما پس از بنای بغداد , آن شهر مرکز علمی شد و در آن شهر بود که علوم ملتهای دیگر به جهان اسلام منتقل گشت. بعدها ری, خراسان, ماوراءالنهر, مصر, شام و اندلس هر کدام به صورت یک مهد علمی در آمدند. جرجی زیدان در مورد نهضت علمی و توجه امرا و حکام مسلمان به توسعه و گسترش علم می گوید: دانش پروری و علم دوستی بزرگان اسلام سبب شد که روز به روز مولف و کتاب در قلمرو اسلام فزونی یابد و دایره تحقیق وسعت پیدا کند. پادشاه و وزیر و امیر و دارا و نادار و عرب و ایرانی و رومی و هندی و ترک و یهود و مصری و مسیحی و دیلمی و سریانی, در شام و مصر و عراق و فارس و خراسان و ماوراءالنهر و سند و افریقا و اندلس و غیره در تمام شبانه روز به تالیف مشغول شدند و خلاصه آنکه هر جا اسلام حکومت می کرد علم و ادب به سرعت پیشرفت می نمود. در این تالیفات گرانبها خلاصه ای از تحقیقات بنی نوع انسان از روزگار پیشین تا آن زمان دیده می شود و مباحث مهمی از علوم طبیعی, الاهی, نقلی, ریاضی, ادبی, عقلی در کتب جمع شده بود و در نتیجه تحقیقات علمای اسلام, علوم مزبور دارای شعب متعدد گشت.
اوائل کار که علوم بیگانه ترجمه و نقل می شد,اکثریت دانشمندان را علمای مسیحی بالاخص مسیحیان سریانی تشکیل می دادند, ولی به تدریج مسلمین جای آنها را گرفتند. جرجی زیدان در این مورد می گوید:
خلفای عباسی در دوره نهضت, تخم علم و ادب را در بغداد افشاندند و میوه و محصول آن به تدریج در خراسان, ری, آذربایجان, ماوراءالنهر, مصر, شام, اندلس و غیره به دست آمد; و در عین حال بغداد که مرکز خلافت و ثروت اسلامی بود تا مدتی مثل سابق مرکز دانشمندان ماند و گذشته از پزشکان مسیحی که در خدمت خلفا به ترجمه و طبابت مشغول بودند, عده ای از دانشمندان مسلمان نیز از بغداد برخاستند. ولی به طور کلی دانشمندان مقیم بغداد بیشتر مسیحی بودند که از سایر نقاط برای استخدام در دستگاه خلافت به بغداد می آمدند.
دانشمدان مسلمان غالبا در خارج بغداد ظهر کردند, به خصوص زمانی که ممالک کوچک اسلامی پدید آمد و فرمانروایان آن ممالک به تقلید از خلفا در ترویج علم و ادب کوشش نمودند و دانشمندان را به مراکز فرماندهی خود: قاهره, غزنین, دمشق, نیشابور,استخر و غیره دعوت کردند. نتیجه این شد که رازی از ری, ابن سینا ازنجارا بیرونی از بیرون (سند), ابن جلیل گیاه شناس, ابن باجه فیلسوف, ابن زهره پزشک, ابن رشد فیلسوف و ابن رومیه گیاه شناس از اندلس برخاستند.لیست کل یادداشت های این وبلاگ