سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هفتاد گناه برای نادان آمرزیده می شود، پیش از آنکه یک گناه برای دانشمند آمرزیده شود . [امام صادق علیه السلام]
 
شنبه 94 آذر 14 , ساعت 7:55 عصر

از جدایی تا رویارویی

پیش‌تر گفتیم که جریان واقفی‌های که پس از شهادت حضرت امام موسی الکاظم (ع) بروز یافت، مشابهی نیز در انقلاب اسلامی دارد که از آن می‌توان به «واقفیه انقلاب اسلامی» تعبیر کرد. جریانی که پس از رحلت امام (ره) از ولی‌فقیه زمان فاصله گرفت و شدت انحراف آنان را به رویارویی با مکتب امام کشاند. کمتر از یک دهه پس از رحلت امام (ره) شرایط سیاسی کشور به گونه گردید که پرده‌ها برافتاد و جمعی از آنان که با نفاق خود را همراه با انقلاب و امام معرفی می‌کردند، عملاً ماهیت حقیقی خویش را اثبات کردند.

فضای توسعه سیاسی چنان برخی را مسحور خودکرده بود که آنچه تا پیش‌تر در نهانخانه دل خویش، پنهان می‌کردند را در بازار مبارزه‌طلبی تجدیدنظرطلبان با نظام عرضه کنند.

هنگامی‌که رهبر معظم انقلاب اسلامی با هدف بازخوانی آرمان‌ها، اندیشه‌ها و مکتب امام(ره) سال 1378 را به نام امام خمینی (ره) نام‌گذاری کردند، روزنامه‌ی زنجیره‌ای صبح امروز متعلق به سعید حجاریان در مخالفت با این نام‌گذاری و ضمن اعتراف به رویگردانی گروه‌های خط امامی از حضرت امام، در خصوص دلایل این اقدام نوشت:«علت اصلی برگشت از دیدگاه‌های حضرت امام این بود که اصلاً مردم و جوانان این روش را نمی‌پذیرفتند. ثانیاً امام طرفدار جامعه تک‌صدایی و تک‌حزبی بود که با مواضع بعدی گروه‌های خط امام تطابق نداشت و ثالثاً ایده‌های امام فقط برای ایجاد انقلاب مفید بود و از آن ایده‌ها برای استمرار جمهوری اسلامی نمی‌شود استفاده کرد.»[12]

اکبر گنجی از چهره‌های جنجالی جریان دوم خرداد در حاشیه کنفرانس برلین در مصاحبه روزنامه‌ی «تاگس اشپیگل» مورخ 8 آوریل 2000 جملاتی موهن را بیان کرد. تیتر این مصاحبه «[امام]خمینی به موزه سپرده خواهد شد.» از آغاز نشان‌دهنده جسارت‌ها و اهانت‌های درون آن بود.گنجی در این مصاحبه گفت: «ما در سال‌های اول انقلاب فهمیدیم این راه [انقلاب] به دموکراسی ختم نمی‌شود»[13] وی هم‌چنین در خصوص سکولار بودن اصلاح‌طلبان گفت: «در یک جامعه مدرن این جدایی [دین و سیاست] یک امر بدیهی است. اگر جامعه مدرن شود این جدایی الزامی است.» اکبر گنجی هم‌چنین در خصوص بحث حجاب گفت: «در قانون اساسی، پوشش اجباری وجود ندارد. بلکه محافظه‌کاران با خشونت، این موضوع را اِعمال کرده‌اند.»

اما جنجالی‌ترین قسمت این مصاحبه پاسخ گنجی به سؤال خبرنگار نشریه در خصوص حضرت امام (ره) بود. گنجی گفت: «ما سعی می‌کنیم نظرات [امام] خمینی (ره) را به نحوی تفسیر کنیم که در تضاد با دموکراسی قرار نگیرد... اما درنهایت هیچ‌کس نمی‌تواند از این مانع بشود که وی در موزه قرار نگیرد. این‌یک تحول تاریخی است...»[14]

البته به‌جز این‌ها، توپخانه رسانه‌ای روزنامه‌های زنجیره‌ای نیز با وقاحت تمام به تخریب، توهین و نفی اندیشه‌ها و آرمان‌های امام راحل (ره) می‌پرداخت.

روزنامه جهان اسلام متعلق به جریان دوم خرداد در مطلبی به قلم حسن‌یوسفی اشکوری مدعی گشت: «مبانی و اصول آیت آ... خمینی که متکی به فقه و سنت شیعه است دیگر کارآمد نیست و در شرایط فعلی دنیا نمی‌تواند جوابگو باشد و بین مسائل جدید و اندیشه امام تعارضی وجود دارد».[15]

نشریه زنجیره‌ای آبان نوشت: «تاریخ‌مصرف نظرات سیاسی امام خمینی(ره) گذشته و مربوط به دوران ماقبل مدرن و زائیده افکار عامیانه و قدیمی است».[16]

روزنامه خرداد نظر حضرت امام در خصوص تشکیل داده ویژه روحانیت را یک بدعت خوانده و نوشت: «تشکیل آن از این‌که متناسب با این زمان نیست یک بدعت است».[17]

نشریه‌ی «خانه» از فرصت اباحه‌گرایانه‌ای که دولت دوم خرداد فراهم آورد استفاده کرد و به درج نامه وهن آلود یک خانم 21 ساله پرداخت که در آن نوشته بود: «این امامی که می‌گویید جامع‌ترین شخصیت زمان معاصر بوده است، رساله‌اش را هیچ خوانده‌اید؟ احکام تطهیر و نجاسات و آداب جنابت و... و هزار مطالب نامربوط دیگری را که اصلاً عالمانه نیست و... هرگز دیده‌اید؟ هیچ دانشمند مؤدبی آیا به خودش اجازه می‌دهد که حتی اسم چنین چیزهایی را ببرد. حقیقتاً فکر می‌کنید که مسلمانان با دین خرافاتشان چه دردی از دردهای امروز جامعه بشری دوا کرده‌اند؟ مرا به پیروی از چه الگوهایی فرامی‌خوانید؟ مرا به اطاعت از چه کسی فرامی‌خوانید که با حکم سلمان رشدی ایران را به تروریست بین‌المللی تبدیل کرده است».[18]

ماهنامه زنان نیز امام خمینی و شهید نواب صفوی را خشونت‌گرا و امثال کسروی و حکمی‌زاده را اصلاح‌طلب معرفی می‌کرد.[19]

پایان دوم خرداد هم سبب نشد تا تجدیدنظرطلبان از ضدیت با مکتب و آرمان‌های امام راحل عظیم‌الشأن دست بکشند. هاشم آغاجری عضو سازمان منحله مجاهدین انقلاب اسلامی ایران که پیش‌تر با سخنرانی جنجالی و موهن خود تقلید و فقاهت را مورد تمسخر قرار داده بود، در زمستان 1387، با ایراد سخنان دیگری در منزل عبدالله نوری با تحریف سخنان امام خمینی(ره) خاطرنشان کرد: «مشهور است که بنیان‌گذار انقلاب گفته ما مأمور به انجام‌وظیفه هستیم نه نتیجه که این یعنی ما به نتیجه کاری نداریم و فقط وظیفه خود را انجام می‌دهیم. خواه این وظیفه درست و خواه نادرست باشد.» آغاجری به جمله‌ای دیگر از بیانات امام راحل (ره) اشاره و آن را متناقض با جمله پیش‌گفته برشمرد و تأکید کرد: «بنیان‌گذار انقلاب در جای دیگری گفته است که حفظ نظام از اوجب واجبات است که این دو جمله در تضاد آشکار با همدیگر هستند.» وی با متهم نمودن نظام اسلامی به استبداد و سلطه‌گری عنوان کرد: «نمی‌توان هم وظیفه‌گرا بود و هم به هر قیمتی که شده نظام را حفظ کرد زیرا ممکن است ما در حفظ نظام، متوسل به‌زور و استبداد و سلطه شویم و این در تضاد آشکار با اخلاق است.»[20]

جالب اینجاست که سخنان هتاکانه آغاجری تنها با واکنش ملایم و آرام یکی از حضار که از اعضای سابق دفتر امام راحل(ره) بوده، مواجه شد که آغاجری نیز در پاسخ به وی با طرح ادعای نبود آزادی بیان در کشور، به تجدیدنظرطلب بودن خود اعتراف کرد و گفت: «من مسائلی که شما می‌گویید را 15 سال قبل در کتاب‌های خود نوشته و تدریس کرده‌ام. اما امروز همان حرف‌ها را قبول ندارم و به این نتیجه رسیده‌ام که این‌گونه نیست چراکه مواردی هست که نمی‌توان آن‌ها را بیان کرد.»

بهزاد نبوی در اصلاح قطع‌نامه پایانی کنگره دوازدهم سازمان مجاهدین که به قلم محسن آرمین تقریر شده در هامش بیانیه خطاب به آرمین می‌نویسد: «برادر آرمین، با سلام اولاً صفحات اول خیلی لحن اپوزیسیونی دارد، همه این حرف‌ها را همراه با دفاع از انقلاب، امام و... می‌توان زد.»

عبدالکریم سروش از تئوریسین‌های اصلی تجدیدنظرطلبی در مصاحبه‌ای با توهین به امام خمینی طرح نظریه ولایت‌فقیه از سوی ایشان را غیراخلاقی دانست و ادعا کرد که فقه اسلامی و به‌تبع آن فقه جعفری، محدودتر از آن خواهد بود که بتوانیم همه قوانین را از آن استخراج‌کنیم. وی در ادامه اظهارات موهن خود گفت: «تئوری ولایت‌فقیه، عین استبداد دینی است. با این تئوری اصولاً نمی‌توان نظم دموکراتیک به وجود آورد. حتی هیچ‌کس نمی‌تواند در ذیل تئوری ولایت‌فقیه، عدالت بورزد. تئوری ولایت‌فقیه آیت‌الله خمینی از همان آغاز یک تئوری غیراخلاقی بود ولی در عمل هم خوشبختانه ماهیت خودش را نشان داد و اکنون بیش از گذشته با تجربه تلخ جمهوری اسلامی مشخص‌شده که تئوری ولایت‌فقیه، تئوری عدالت‌ورزانه‌ای نبوده و نیست.»[21]

محمدرضا خاتمی نیز که از پیوند سببی با بیت امام برای مطامع سیاسی خود حداکثر استفاده را می‌کند، در اظهاراتی عجیب، به‌ضرورت انتقاد از مواضع امام راحل (ره) (!) اشاره‌کرده و اظهار داشت:د«وقتی مطالب امام (ره) را بررسی می‌کنیم، چیزهایی به سود و چیزهایی هم به ضرر ما است. متأسفانه ما امام (ره) را به یک شخصیت دست‌نیافتنی تبدیل کردیم که حتی بحث در مورد ایده‌ها و افکارشان، امروز مجاز شمرده نمی‌شود. ممکن است چند سال دیگر خیلی دیر شده باشد. بحث نقادی امام (ره) باید طرح شود تا دیدگاه‌های اصلی ایشان مشخص شود. ما که امام(ره) را معصوم نمی‌دانیم. امکان دارد که ایشان هم در دوره‌ای کمی و کاستی داشته باشند. افکار امام (ره) از قبل از انقلاب تا بعد از انقلاب خیلی تغییر کرد.»[22]

مصطفی تاج‌زاده از فعالان اصلی فتنه 88 در دوره مرخصی از زندان، نامه‌ای را منتشر کرد که به‌نحو ملموسی گذشته انقلاب و عملکرد و اندیشه‌های امام را زیر سؤال می‌برد.. مصطفی تاج‌زاده در بخشی از این نامه، در واقع به اعدام تروریست‌ها، ضدانقلاب و ساواکی‌های اوایل انقلاب اشاره می‌کند و می‌نویسد: «واضح‌تر بگویم، سکوت تأیید آمیز درباره نحوه محاکمات دادگاه انقلاب خطای ما بود... به همین دلیل ما حتماً باید اعتراف کنیم اما نه در دادگاه‌های نمایشی و آن‌طور که بازجوها می‌خواهند و به اتهامات موهوم مرتکب نشده، بلکه در پیشگاه ملت و بر اساس حقیقت.».

تاج‌زاده در ادامه به این مسئله می‌پردازد که: «نسل انقلاب باید اعتراف کند. اعتراف می‌کنم که اگر در زمان خود در مقابل مواجهه نادرست با آیت‌الله شریعتمداری و برای حفظ حریم مرجعیت اعتراض می‌کردیم، کار به‌جایی نمی‌رسید که امروز حرمت مراجع و عالمانی همچون مرحوم آیت‌الله منتظری و حضرات آقایان وحید خراسانی، موسوی اردبیلی، صانعی، بیات زنجانی، دستغیب شیرازی، طاهری اصفهانی، جوادی آملی و... حتی در صداوسیما مورد تعرض قرار گیرد و کار به‌جایی برسد که حتی بیت و نوه امام و حسینیه و مرقد ایشان و نیز آرامگاه مرحومان صدوقی و خاتمی از تعرض مصون نماند.».

تاج‌زاده در ورای استفاده از نام بزرگانی همچون جوادی آملی، وحید خراسانی، صدوقی و حتی حضرت امام، سعی دارد استدلالات خود را هماهنگ با آن‌ها القا نماید، این در حالی است که شریعتمداری در کسوت مرجعیت، علاوه بر توطئه‌های سنگین علیه انقلاب، در برنامه‌ریزی ترور امام خمینی نیز نقش فعالی داشت. یا آیت‌الله منتظری که در هنگام حضور امام و حتی بعد از رحلت ایشان تا آخر عمرش از تقابل با انقلاب و خط امام دست نکشید و همچنین افرادی همچون شهید صدوقی که خود قربانی تروریست‌هایی بودند که روند محاکمه آن‌ها در این نامه، مورد اعتراض تاج‌زاده قرار گرفته بود. تاج‌زاده همچنین در ادامه به دفاع از بازرگان و نهضت آزادی می‌پردازد که از دید حضرت امام خمینی، موجب انحراف بسیاری از جوانان از خط اصیل اسلامی شده بودند و این‌چنین عمق افکار خود را در تبعیت از اندیشه‌های حلقه کیان و سروش و همچنین هم‌اندیشی با ملی- مذهبی‌هایی مانند نهضت آزادی برملا می‌کند.

نقاب جدید نفاق واقفیه

در ابتدای این مقاله از انحراف و انشعاب واقفیه سخن راندیم که صاحب نظرات عرصه تاریخ اسلام، ریشه اصلی انحراف سران این فرقه را در انحرافات عقیدتی- اخلاقی و مطامع مادی می‌دانند. ضعف معرفتی و ایمانی نسبت به جایگاه امامت و شخص امام حاضر- علی‌رغم آنکه جزو اصحاب نزدیک امام معصوم (ع) هم بودند-، برتری‌جویی‌های اقتصادی و سیاسی و غرور شخصیتی می‌تواند دلایل اصلی ایجاد چنین انحرافاتی باشد و تصمیمات غلط خواص می‌تواند گمراهی خیل قابل‌توجهی از عامه مردم را به همراه داشته باشد.

«واقفیه انقلاب پس از امام» نیز وضع مشابهی دارند، عده‌ای -آن‌گونه که پیش‌تر مستنداتش ارائه شد- از ابتدا عقیده و ایمان درستی به خط امام (ره) نداشتند و منافقانه خود را در صفوف انقلاب جای‌داده بودند، گروهی دچار فقر معرفتی و خطای اندیشه ورزی بوده و همین ضعف تئوریک آنان را پس از امام دچار خطای راهبردی و سیاسی کرد و نهایتاً گروهی دیگر مطامع مادی اقتصادی، آلودگی به مفاسد، جاه‌طلبی‌های سیاسی و غرور کاذب مانع از پذیرش حق از سوی آنان شد و عملاً آن‌ها را به واگرایی از مکتب امام کشاند.

ذکر این نکته ضروری است که هرچند تعدادی از عناصر متواری شده و یا تاریخ‌مصرف گذشته این جریان با ادبیاتی صریح و آشکارا دیگر خط امام را نفی می‌کنند و علناً از شعار «خط امام» عبور کرده‌اند، اما عقلای این قوم همچنان می‌دانند که اعتبار مکتب امام (ره) در این جامعه خریداران فراوانی دارد و خصوصاً پس از تجربه شکست تجدیدنظرطلبی دوم خرداد و فتنه 88 دریافته‌اند که هرگونه عمل سیاسی باید در پوشش و با رنگ‌ولعاب خط امام و با بهره‌گیری از نمادهای مربوط به آن مانند بستگان نسبی آن عزیز سفرکرده انجام پذیرد.

حتی همان زمان که خیلی از تجدیدنظرطلبان به سودای تمام‌شده تلقی کردن کار نظام، رسماً از ادبیات لیبرال بهره می‌جستند، برخی چهره‌های کارکشته‌تر این جریان همچنان معتقد بودند که باید از نقاب خط امام بر چهره استفاده کرد تا بتوان اهدافی را که هیچ سنخیتی با اندیشه‌های امام ندارد را پیش برد. برای مثال بهزاد نبوی در اصلاح قطع‌نامه پایانی کنگره دوازدهم سازمان مجاهدین که به قلم محسن آرمین تقریر شده در هامش بیانیه خطاب به آرمین می‌نویسد: «برادر آرمین، با سلام اولاً صفحات اول خیلی لحن اپوزیسیونی دارد، همه این حرف‌ها را همراه با دفاع از انقلاب، امام و... می‌توان زد.»[23]

آری آنچه بهزاد نبوی در این توصیه دوخطی به هم‌قطارانش تذکر داده است، راهنمای امروز تجدیدنظرطلبان و تعامل‌گرایان با کانون‌های قدرت و ثروت جهانی است. اینان برای اقتدار افزایی سیاسی و پیشبرد مطامع فکری گفتمانی خود ابایی ندارند تا به هرگونه هزینه کردن از امام خمینی (ره) دست بزنند. آنچه اولویت نخست این‌ها را تعیین می‌کند، نه آرمان‌های حضرت روح‌الله (ره) که اعتبار ملی و بین‌المللی آن سیاستمدار الهی است تا هرچه بیشتر این اعتبار را خرج مطامع خود سازند. خاطره‌سازی‌های مضحک، نمادسازی از بستگان سببی و نسبی امام، انتساب اندیشه‌هایی که هیچ‌گونه همگونی با مبانی نظری امام نداشته به آن عزیز سفرکرده، همه و همه ابعاد از این طراحی جدید تجدیدنظرطلبان است که امید دارند، میوه‌های آن را در گام‌های آتی خصوصاً انتخابات پیش رو بچینند.

این نوشتار را با بیانی زیبا از رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت امام خامنه‌ای (مدظله‌العالی)، به پایان می‌بریم: «نقشه‌ی راه هم در مقابل ما است. ما نقشه‌ی راه داریم. نقشه‌ی راه ما چیست؟ نقشه‌ی راه ما همان اصول امام بزرگوار ما است؛ آن اصولی که با تکیه‌ی بر آن توانست آن ملت عقب‌افتاده‌ی سرافکنده را تبدیل کند به این ملت پیشرو و سرافراز. این اصول، اصولی است که در ادامه‌ی راه هم به درد ما می‌خورد و نقشه‌ی راه ما را تشکیل می‌دهد. اصول امام، اصول روشنی است. خوشبختانه بیانات امام، نوشته‌جات امام در بیست‌وچند جلد در اختیار مردم است؛ خلاصه‌ی آن‌ها در وصیت‌نامه‌ی جاودانه‌ی امام منعکس است؛ همه می‌توانند مراجعه کنند. ما مفید نمی‌دانیم که به اسم امام تمسک کنیم، اما اصول امام را به فراموشی به سپریم؛ این غلط است. اسم امام و یاد امام به‌تنهایی کافی نیست؛ امام با اصولش، با مبانی‌اش، با نقشه‌ی راهش برای ملت ایران یک موجود جاودانه است. نقشه‌ی راه در اختیار امام است و آن را به ما عرضه کرده است؛ اصول امام مشخص است»[24]

پی‌نوشت‌ها:

[1] - صحیفه امام، ج 21، ص 286

[2] - صحیفه امام، ج 11، ص 435

[3] - روزنامه اطلاعات، 30/5/1368

[4] - مشروح مذاکرات مجلس شورای اسلامی، دوره سوم، جلسه 278، ص 4

[5] - بیانات معظم‌له در دیدار با گروه کثیری از آزادگان و اقشار مختلف مردم، 11/7/1369

[6] - خبرگزاری فارس، 24 مهر 1388

[7] - شکایت‌نامه وکیل «بهزاد نبوی» علیه «مرتضی نبوی»، روزنامه «نوروز» یکشنبه 28/5/1380

[8]- خاطرات آیت آ... ری‌شهری، سنجه انصاف، دار الحدیث، 1386، ص 279

[9] - احزاب و گروه‌های سیاسی ایران، رضا عاصف، دانشکده و پژوهشکده اطلاعات و امنیت، ص98

[10]- رهبری کاریزماتیک، دکتر حمید پارسانیا، مجله معارف، مهرماه سال 1383، شماره 19

[11]- چهارمین دادگاه رسیدگی به اتهامات متهمان پرونده کودتای مخملی، خبرگزاری فارس، 3/6/1388، کد خبر: 8806030459

[12] - روزنامه صبح امروز، 8/2/78

[13] - کیهان 24/1/79 ر.ک: کیمیای آزادی، اکبر گنجی صص131-134

[14]- همان

[15]- روزنامه جهان اسلام11/3/78

[16] - نشریه آبان 21/6/77.

[17] - روزنامه خرداد 27/6/78.

[18] - نشریه خانه شماره 62.

[19] - ماهنامه زنانش 47 مهر 77.

[20] - روزنامه رسالت، 30/11/1387، شماره 6648

[21] - رجانیوز، پنجشنبه،29بهمن1388

[22] - کیهان، 7/3/1387

[23] - متن کیفرخواست عمومی چهارمین دادگاه متهمان حوادث پس از انتخابات، خبرگزاری فارس، 3/6/1388

[24]- بیانات رهبر انقلاب در مراسم بیست و چهارمین سالروز رحلت حضرت امام خمینی، 1392/3/14

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ