سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و در وصف جمع فرومایگان فرمود : ] آنانند که چون فراهم آیند پیروز گردند ، و چون پراکنده گردند شناخته نشوند [ و گفته‏اند امام فرمود : ] آنانند که چون فراهم آیند زیان رسانند و چون پراکنده شوند سود دهند . [ گفتند زیان فراهم آمد نشان را دانستیم سود پراکنده شدنشان چیست ؟ » فرمود : ] خداوندان پیشه‏ها به سر پیشه‏هاى خود بازگردند و مردم از آنان سود برند : چون بنّا که بر سر ساختن بناى خود رود و بافنده که به کارگاهش و نانوا که به نانوا خانه بازگردد . [نهج البلاغه]
 
جمعه 94 آذر 6 , ساعت 8:7 عصر

 

  ریشهیابی روانشناختی «بدحجابی»

در بحث از ریشهیابی روانشناختی بدحجابی میتوان از دو دسته نظریات روانکاوی و روانشناسی رفتاری بهره گرفت. در نظریات روانکاوی، بر زمینههای زیستی- روانی مانند شخصیت، هوش و ویژگیهای جنسیتی در انجام کجرفتاری تأکیدمیشود. مهمترین رکن نظریات روانکاوی در ریشهیابی انحرافات، رابطهی اجزای شخصیتی افراد است. به طور کلی، برای ساختار شخصیت انسان سه مجموعه نیرو که عوامل کنترل رفتاری نامیده میشوند، میتوان بر شمرد: «ضمیر (تابع اصل لذت)، خود (تابع اصل واقعیت) و فراخود (تابع وجدان فرد).» در میان این اجزا، «خود» که امکان درک و اندیشیدن در مورد واقعیتهای اجتماعی زندگی را به فرد میدهد، باید بر سایر اجزای درونیِ شخص کنترل داشته باشد. هنگامی که این کنترل نباشد یا ضعیف باشد، فرد در ارضای نیازهایش ممکن است مرتکب رفتار انحرافی شود.[13]

در مورد گسترش معضل بدحجابی این بحث قابل درک است. یکی از ریشههای روانی بدحجابی برخاسته از تسلط اصل لذت بر شخصیت افراد است. تعدادی از زنان، فلسفه و آثار حجاب را میدانند اما در عمل به دلیل لذتگرایی و تنوعطلبی ملتزم به آن نیستند. احساساتی چون تنوعطلبی، زیباییخواهی، لذتگرایی، تمایل به تبرج و خودآرایی، تمایل به جلب توجه دیگران و به رخ کشیدن زیباییها و برانگیختن تحسین و تمجید دیگران؛ در تمامی زنان وجود دارد. اما برخی، به واسطهی دریافتآموزشهای درست و به موقع توسط خانواده و محیط آموزشی و اجتماعیِ خود، راههای کنترل این احساسات و بروز صحیح و سودمند آنها را یاد گرفتهاند و از همین الطاف الهی که در اختیار زنان قرار داده شده است، برای حفظ و زیبایی و استحکام روابط خانوادگی، بهرهی کافی و وافی را میبرند.

بنابراین، نبود آموزشهای صحیح و به موقع خانوادگی و اجتماعی در مورد تمامی زمینههای مرتبط با حجاب برای دختران نوجوان و جوان در دو دههی اخیر توانسته است به پیروی نسلهای جدید انقلاب از احساسات درونی میدان دهد و بر گسترش روزافزون و قارچ گونهی بدحجابی دامن زند. حتی تدابیر آموزشی و فرهنگی حکومت اسلامی باید به گونهای باشد که تأثیراتخانوادههای غیرمعتقد یا ناآگاه را خنثی نماید. زیرا تمایلات طبیعی انسانها تنها در پرتو فرهنگ و نظام ارزشی جامعه شکل و جهت مییابد و در مجاری صحیح و سودمند آن جلوهگر میشود. افزون بر نظریات روانکاوی، برخی از نظریات روانشناسی اجتماعی نیز میتواند در ریشهیابی بدحجابی استفاده شود.

مهمترین مفاهیم مطرح در روانشناسی اجتماعی که میتواند به طور مؤثر در ریشهیابی بدحجابی مورد استفاده قرار گیرد؛ مفاهیم کنترلهای درونی و بیرونی، جامعهپذیری، تقلید و الگوسازی است. نظریهی کنترل اجتماعی از نظریات مطرح درروانشناسی رفتاری است و بر این پیش فرض استوار است که برای کاستن از تمایل به کجرفتاری باید همهی افراد کنترل شوند.

این نظریه رفتار انحرافی را عمومی و جهان شمول دانسته و آن را نتیجه‌ی کارکرد ضعیف سازوکارهای کنترل اجتماعی وکنترلهای شخصی و درونی میداند. کنترلهای اجتماعی از کنترلهای رسمی نظیر قوانین و کنترلهای غیررسمی همچونضمانتهای اجتماعی (تذکر، توصیه، تمسخر، طرد، تهدید موقعیت و اعتبار اجتماعی و ... ) منتج میشوند و عوامل مؤثر بر کنترلهای شخصی و درونی؛ احساسات شخصی، خودپنداره، ناکامی، روان پریشی، اعتماد به نفس، وسواس، ترس، تنش، لذتجوییهای آنی و ... میباشند.[14]

به سبب وجود کنترلهای درونی است که برخی از افراد علیرغم وجود فرصت بروز رفتار انحرافی به سبب کنترلهای اجتماعی ضعیف، این رفتارها را انجام نمیدهند. برای نمونه میتوان به خانوادهها و به ویژه زنانی اشاره داشت که در دوران قبل از انقلاب، با وجود موقعیتهای بدحجابی و به طور کلی فساد و بزهکاری، مرتکب چنین رفتارهایی نمیشدند و حتی بسیاری از این بانوان، در زمان کشف حجاب توسط رضاخان تا مدتهای مدیدی از منزل خود خارج نشدند.

اگرچه تحقیقات تجربی بازدارندههای شخصی و درونی را در رفتار انحرافی مؤثر میداند، ولی در شرایطی که عوامل اجتماعی و محیطی نظیر خانواده، مدرسه و گروههای همسالان فعال هستند، عوامل درونی و شخصی به تنهایی قادر به کنترل رفتار فرد نیستند.[15] از عوامل مؤثر بر افزایش بدحجابی، ضعف کنترلهای درونی و اجتماعی(رسمی و غیررسمی) است. در وجود این ضعف نیز نبود آموزشهای هدفمند و سیستمی بسیار مؤثر است. میتوان با ارتقای سطح محتوایی و اجرایی مراکز فرهنگی و آموزشی در ایجاد شخصیتهای سالم و با قدرت خودکنترلی بالا اقدام کرد و از سوی دیگر با افزایش کنترلهای اجتماعی، برای افراد بدحجاب این احساس را ایجاد کرد که در برخورداری از امکانات اجتماعی با مشکلات اساسی روبهرو هستند و باید حوزههای شخصی اعتقادات خویش را از فعالیتهای اجتماعیشان تفکیک کنند.

از دیگر نظریات مطرح در روانشناسی اجتماعی که به طور مؤثر در ریشهیابی گسترش بدحجابی میتوان مورد استفاده قرار داد، نظریههای یادگیری اجتماعی- شامل نظریهی همنشینی افتراقی و نظریهی تقلید- است. بر اساس این نظریه، بدحجابی رفتاری است که در فرآیند رابطه با افراد دیگر، با کمک فرآیند الگوسازی و از راه مشاهده و تقلید به خصوص در گروههای کوچک (تصادفی و آگاهانه) آموخته میشود. انتخاب الگوی یادگیری توسط شخص، تحت تأثیر عوامل مختلفی نظیر سن، جنس و موقعیت اجتماعی است.

پژوهشهایی که در مورد بیحجابی انجام شده است، تأثیر عنصر تقلید و الگوبرداری بر گسترش بدحجابی را به خوبی آشکار میسازد. نتایج پژوهشهایی در این زمینه نشان میدهد که نوع پوشش مادر و خواهران با نوع پوشش دختران همبستگی دارد. همچنین این پژوهشها نشان میدهد که دختران در زمینهی حجاب، بیشترین الگوگیری را از اعضای خانودهی خود دارند. از دیگر نتایج این پژوهش که البته بسیار تأسف برانگیز است، این نتیجه است که؛ با افزایش میزان استفاده از رسانههای جمعی و کالاهای فرهنگی، نگرش افراد به حجاب، منفیتر میشود.[16]

این نتیجه به وضوح نشان میدهد که متأسفانه در حال حاضر رسانههای جمعی و کالاهای فرهنگی موجود در جامعهی ما در ایجاد الگو برای افزایش بدحجابی و کاهش علاقه در جوانان و نوجوانان به ویژه دانشجویان نسبت به حجاب بسیار موفق عملمیکنند. همین امر نیز از مهمترین ریشههای روانی و اجتماعیِ بدحجابی به شمار میرود.

احساساتی چون تنوعطلبی، زیباییخواهی، لذتگرایی، تمایل به تبرج و خودآرایی، تمایل به جلب توجه دیگران و به رخ کشیدن زیباییها و برانگیختن تحسین و تمجید دیگران؛ در تمامی زنان وجود دارد. اما برخی، به واسطهی دریافت آموزشهای درست و به موقع توسط خانواده و محیط آموزشی و اجتماعیِ خود، راههای کنترل این احساسات و بروز صحیح و سودمند آنها را یاد گرفتهاند.

حفظ ارزشهای جامعه و انتقال فرهنگی ازنسلی به نسل دیگر، بدون تأکید بر ابزار تقلید امکانپذیر نیست. میتوان از تقلید به عنوان ابزاری کارآمد در راستای جامعهپذیری مفید و سازنده بهره جست به شرط آنکه اسوهها و الگوهای دینی و فرهنگی خویش را به نسل بعد معرفی کنیم. حضور نمونهها و سرمشقهای شایسته در زندگی به عنوان محرکهایی جهت دهنده و مثبت مورد تأکید قرآن کریم است تا از حضور محرکهای بازدارنده و منفی بکاهد.

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ