سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنکه در گشاده رویی برای جز نزدیکانش زیاده روی کند، حکیم نیست . [امام علی علیه السلام]
 
شنبه 96 تیر 24 , ساعت 8:10 عصر

موضوع: « مهرورزی و محبت به دیگران از دیدگاه قرآن  »

تعریف و تبیین مسأله : (معنای لغوی): - الـحُبُّ: الودادُ والـمَـحَبَّةُ و الـحُبُّ: نَقِـیضُ البُغْضِ.[1] - المَحَبَّةُ إرَادةُ مَا تَراهُ أو تَظُنُّه خیراً وَهِیَ على ثلاثَةِ أَوْجُهٍ: مَحَبَّةٍ للّذّةِ کَمَحَبَّةِ الرَّجُلِ المَرْأةَ. و َمحبَّةٍ لِلنَّفْعِ کَمَحَبَّةِ شیءٍ یُنْتَفَعُ به. وَمَحَبَّةٍ للْفَضْلِ کَمَحَبَّةِ أهْلِ الْعِلْمِ بَعْضِهِمْ لبَعْضٍ لأجْلِ الْعِلْمِ.
در قرآن کریم موضوع مهرورزی و محبت در تحت عناوین مختلف مانند:رحمت،حب،رأفت ،مودت، ولایت ،خلت،اخوت و...همراه با متعلقات مختلفی(خدا،دنیا مال،انسان و...) بکار رفته در مقابل آنها هم عناوینی چون برائت ،عداوت،بغضاء و ...بکار رفته است.حب و دوستى یکى از حقایقى که ما در وجدان خود مى‏یابیم و ابراز این دوستی به دیگران را به فارسى مهرورزی گویند.کلمات مترادف مهرورزی عبارت است از: محبت،دوستی،رأفت،مهربانی،ر حمت،مودت وعشق، نسبت به موجود دیگر و متضاد آن نفرت ،بغض، خصومت و دشمنی نسبت به موجود دیگر است. تبیین مسأله : محبت در حقیقت حالتی است که در دل یک موجود ذی شعور نسبت به چیزی که با وجود او مالایمتی و با خواسته های او تناسبی داشته باشد پدید می آید و آن جاذبه ای ادراکی در موجودات ذی شعور است ،همانند جاذبه های غیر ادراکی طبیعی که در موجودات مادی فاقد شعور وجود دارد(مثل جذب و انجذاب بین آهن و آهن ربا )اما جذب و انجذاب در بین موجودات ذی شعور برخلاف دسته دیگر ،آگاهانه است و ملاک آن ملایمتی است که آن موجود با محب خود دارد و محبت انسان به چیزی تعلق می گیرد که ملایمت کمال آن را با وجود خودش دریافته باشد و داراى شدت و ضعف و مراتب مختلفى است مراتب محبت : أ‌- محبتهای ظاهری و معمولی: آن در اثر این پیدا می شود که جهت محسوس و مرئی و صورت ظاهری محبوب به نحوی است که شخص محب وقتی آن را درک می کند همان ظاهر محسوس را متناسب با خواسته و ملائم با تمایلات ومطبوع طبع خود می یابد و مورد توجه و پسند و موضع تمرکز حواس وی قرار می گیرد و به لحاظ این ملایمت است که می گویند: آن شئ دارای جمال است و بواسطه جمالش جاذبه ای دارد که دل را متوجه خودش می کند و کششی دارد که حواس و عواطف انسان را به سوی خود جلب می کند . ب‌- محبتهای معنوی(جمال معنوی): نوع دیگری از کمالات نامحسوس و غیر قابل رؤیت مانند شجاعت،گذشت،ایثار،درجات بالای علمی و صفات عالی دیگر، وجود دارند که وقتی انسان آنها را از طرق ادراکی متناسب با خودش درک می کند آنها نیز مورد توجه و پسند وی قرار می گیرند و توجهات انسان روی آنها تمرکز می یابد و در دل خود نسبت به آنها احساس محبت می کند و فطرتاً نوعی کشش و علاقه یا آشنایی و یگانگی با آنها را در دل خود می یابد و انجذاب قلبی نسبت به کسی که دارای این صفات است پیدا می کند ودلش به طرف او کشیده می شود با این که این صفات محسوس نیستند عالیترین این صفات در وجود بی نهایت خداوندی است که جامه تمام صفات جمال است وبعد اولیائ الهی که از مراتب بالای کمالات برخورداند و در مراتب پایینتراز آنها مؤمنین قرار دارند پس حب تعلقى است خاص و انجذابى شعورى و مخصوص بین انسان و کمال او و به امور مادى وغیر مادی تعلق می گیرد مانند دوست داشتن خداوند، دوست داشتن انبباء و اولیاء الهی،افراد دیگر، دنیا، مال و ... اینها همه از مصادیق حب هست،و ما هیچ شکى در وجود آنها در دل خود نداریم ، چون رابطه‏اى است وجودى- و وجود خود حقیقتى است مشکک یعنى داراى مراتب مختلف_ هرچند حب حقیقتى است که در تمام موجودات عالم سریان و جریان دارد ولی چون معمولا کلمه (حب) را در موارد انسانها بکار مى‏بریم هر چند تعلق وجودى که حقیقت حب عبارت از آن است، از آن جهت که حب است، هیچ مشروط بر وجود علم و شعور نیست و از اینجا روشن مى‏گردد که همه قوا و مبادى طبیعى،حتى آنها هم که علم و شعور ندارند، آثار و افعال خود را دوست میدارند ولی آنها از محل بحث ما خارجند.چون محبت تنها به امور مادى متعلق نمی شود؛ولذا از آنجاکه خداى سبحان از هر جهت که حساب کنیم، اهلیت آن را دارد که دوستش بداریم،براى اینکه هستى او بذات خودش است نه عاریتى و کمال او غیر متناهى است،در حالى که هر کمالى دیگر متناهى و محدود است ( این حبى است ذاتى که محال است از بین برود) و نیز خداى تعالى خالق ما است و بر ما انعام مى‏کند،آنهم به نعمت‏هایى که غیر متناهى است، هم از نظر عدد و هم از نظر زمان، به همین جهت او را دوست میداریم و به او عشق می ورزیم و چون هر محبى همه متعلقات محبوب خود را نیز دوست میدارد، پس ما هم هر آنچه که رنگ الهی داشته باشند مانند: انبیاء واولیاء الهی ومؤمنین را دوست داریم و بالطبع باید از دشمنان آنان و دشمنان دین خداوند بیزاری بجوئیم . 2-ضرورت تحقیق: مسئله مهرورزی ومحبت از مباحثی است که همیشه مورد توجه نحله های مختلف دینی بوده است و آن در اسلام هم بسیار مورد توجه و تاکید واقع شده و دین اسلام نیز سراسر رحمت و عطوفت است.بگونه ای که در برخی روایات آمده که :« هل الدین الا الحب» آیا دین غیر از محبت چیز دیگری است؟ اسلام برنامه تکامل انسان است و اصلی ترین عناصر این برنامه محبت است؛ از نظر اسلام، بیشترین نقش را در سامان دهی جامعه آرمانی انسانی محبت دارد؛ با نگاهی اجمالی بر برخی آیات قرآن و روایات آشکار می شود که جامعه مطلوب انسانی در اسلام جامعه ای است که بر اساس محبت مردم نسبت به یکدیگر شکل بگیرد و هیچ چیز مانند محبت، در سامان دهی جامعه دلخواه انسانی کارساز نیست وآن مؤثرترین عنصر پرورش انسان های شایسته و کار آمدترین ابزار پیشبرد اهداف فرهنگی،اجتماعی،اقتصادی وسیاسی است. در مقابل محبت، عداوت است که هیچ چیز مانند آن برای جامعه خطرناک نیست؛ تلخی عداوت، همه شیرینی های زندگی را در کام انسان، تلخ می کند و مانع پیشرفت جامعه در زمینه های گوناگون است و جامعه ای که گرفتار این آفت خطرناک شود، راهی جز انحطاط و سقوط در پیش ندارد و لذا، دینی که خود را بر پایه محبت استوار می داند،عداوت را ضد دین معرفی می کند؛ بنابراین پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرموده اند: بدترین مردم کسانی هستند که دشمن مردم اند ومردم دشمن آنهایند.با وجود اینکه قرآن پیامبر اکرم (صلّ الله علیه و آله ) را رحمة للعالمین معرفی می کند،اما عده ای با تمسک به برخی مسائل و حوادث و عمل کرد برخی فرقه ها در سدد مخدوش کردن چهره اسلام هستند تا از گرایش غیر مسلمانان به اسلام بدین وسیله جلوگیری کنند ولذا تحقیقی جامع در این زمینه و ارائه جایگاه محبت و مهرورزی در قرآن وبیان جلوه های آن وتبیین ابعاد و مراتب آن به حسب متعلقاتش و تعیین حدود و تذکر آثار و برکاتش و یافتن آسیبها وآفتهای آن در قرآن وتعالیم اسلامی ضروری به نظر می رسد تا باشناخت آن درسدد برآئیم جامعه مطلوب انسانیاز نظر اسلام را بهتر بسازیم و همچنین با ارائه آن به جهان تلاش دشمنان را در مخدوش کردن چهره اسلام و پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله )ناکام کنیم. 3-سؤالهای اصلی و فرعی به تفکیک : سؤال اصلی: قرآن کریم درباره محبت به دیگران چه دیدگاهی دارد ؟ سؤالات فرعی : 1. عوامل و موانع ایجاد وتقویت محبت کدام است ؟ 2. آثار فردی و اجتماعی محبت و نفرت چیست؟ 3. حد و مرز وجلوه ها ومصادیق محبت ومهرورزی در قرآن چیست؟: 4. آیا توصیه محبت به دیگران با تنفر و بغض نسبت به عده ای دیگر سازگار است ؟
4-
محورهای کلی بحث ( ساختار کلی مباحث پایان نامه):کلیات بحث: أ‌- مقدمه ب‌- مفهوم شناسی (بررسی واژه های مترادف و مرتبط بامحبت در قرآن ) ت‌- اهمیت و ضرورت بحث ث‌- سابقه بحث ü فصل اول : عوامل پدید آورنده محبت: ایمان وعمل صالح: -ان الذین آمنوا وعملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن وداً (مریم 96) - والف بین قلوبهم لو انفقت ما فی الارض جمیعاً ما الفت.... ( انفال: 63)و همچنین 72....- نیکی کردن : و لا تستوی الحسنه ولا السیئه ادفع بالتی هی احسن فاذا الذی بینک وبینه عداوه کانه ولی حمیم (فصلت :34)و... نرمی سخن: فبما رحمه من الله لنت لهم و لو کنت فظاًغلیظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم ...آل عمران 159و... -و.... ü فصل دوم : موانع وآفات دوستی أ-(ریشه های دشمنی): (طغیان ، تجسس،غیبت، بخل، عهدشکنی،بد خوئی ، تکبر و...) -گناه وطغیان: « قالت الیهود ید الله مغلوله .... لیزیدن کثیراً منهم ما انزل الیک من ربک طغیاناًو کفراً و القینا بینهم العداوه و البغضاء الی یوم القیامه»
(
مائده :64) -عیب جوئی: «یا ایها الذین آمنوا اجتنبوا کثیراً من الظن ان بعض الظن اثم و لاتجسسوا و لا یغتب بعضکم بعضاً....»(حجرات 12) -و.... ب-دوستی های ممنوعه (دوستی با یهودیان ونصارا ،دوستی با کافران ،دوستی با منافقان و...) -دوستی بایهودیان ونصارا:« یا ایها الذین آمنوا لا تتخذوا الیهود و النصارا اولیاء بعضهم اولیاء بعض و من یتولهم منکم فانه منهم...» (مائده :51) -دوستی با کافران : «ولا ترکنوا الی الذین ظلموا..».(هود:113) و نساء:139و 89 و 144 و 136و ..... ü فصل سوم: جلوه ها ومصادیق محبت ومهرورزی در قرآن: (هدایت،احسان ، انفاق ، عفو وبخشش و...) ü فصل چهارم: آثار فردی و اجتماعی محبت: أ_ آثار فردی (جلب رضایت خداوند ، زیادی نعمت، نجات اخروی و...) جلب رضایت خداوند: «انفقوا فی سبیل الله و لا تلقوا باییکم الی التهلکه واحسنوا ان الله یحب المحسنین» (بقره :195) زیادی نعمت : «ان المصدقین والمصدقات واقرضوا قرضاً حسناً یضاعف لهم اجرکریم» (حدید :18) _و... نجات اخروی : «فآت ذی القربی حقه والمسکین و ابن اسبیل ذلک خیر للذین یریدون وجه الله و اولئک هم المفلحون» (روم :38) ب_ آثار اجتماعی محبت پیروزی، اتحاد ،...) » واعتصموا بحبل الله جمیعآ ولا تفرقوا و اذکروا نعمت الله علیکم اذ کنتم اعداء فالف بین قلوبکم فاصبحتم بنعمته اخواناً وکنتم علی شفا حفره من انار فانقذکم منها »(آل عمران :103)

*****************   

آداب دوستی

دوستی و مودت آداب و مقرراتی دارد که عبارتند از :

1 ـ در صورت بریدن از دوست باید جایی برای دوستی باقی گذاشت :

دوستی باید با اعتدال و میانه روی باشد و در بریدن از دیگران نباید همه پل های پشت سر را خراب و جایی برای بازگشت باقی نگذاشت ، زیرا گاهی به دلیل سوء تفاهم آدمی احساساتی شده و در روابط
دوستانه خود با دیگران عاقلانه عمل ننموده و پشیمانی بعدی را موجب می گردد ، از این رو علی (ع) به امام حسن (ع) فرموده اند : « و ان اردت قطعیه ی اخیک فاستبق له من نفسک بقیه ی یرجع الیها ان بدا له ذلک یوما ما » اگر خواستی از برادرت ببری جایی برای دوستی او نزد خود باقی بگذار که اگر روزی بر وی آشکار گردید بدان وسیلت بدان تواند رسید .
این سخن علی (ع) نظیر سخن دیگر ایشان است که در آن آمده : « احبب حبیبک هونا ما ـ عسی ان یکون بغیضک یوما ما و ابغض بغیضک هونا ما عسی ان یکون حبیبک یوما ما »(1) « دوست خود را به اندازه دوست بدار ، شاید روزی دشمن تو شود ، و دشمنت را نیز به مدارا دشمن بدار ، شاید روزی دوست گردد » .
از این سخن ، دستور به اعتدال در دوستی و دشمنی و زیاده روی نکردن در آنها نتیجه گرفته می شود ، چه آن در زیاده روی و افراط مفسده و زیان است .
هون ، به معنای آرامش و متانت است ، و این کلمه صفت برای مصدر محذوف است ، یعنی : دوستی توام با آرامش و اعتدال . کلمه ما در هر دو مورد مفید ناچیز و اندکی از آرامش و روز است . مفسده زیاده روی در محبت در این است که شخص ، دوست خود را بر اسرار و احوال خویش آگاه می سازد و اگر بعدها دوستیشان به دشمنی مبدل شود چنین دوستی به دلیل آگاهی بر اسرار ، بر نابودی شخص از دشمنان دیگر تواناتر است . و همچنین مفسده زیاده روی در دشمنی، ابقا نکردن بر دشمنی است که خود باعث دوام دشمنی و عداوت می باشد، از این رو میانه روی در دوستی و دشمنی بهتر است ، زیرا چه بسا دشمن روزی بر گردد و دوست شود ، اگر برای دوستی جایی باقی گذاشته باشند . از سویی هر دوستی ممکن است روزی دشمن شود ، لذا در دوستی با او نباید زیاده روی کنند .
علی (ع) در جای دیگر از افراط و تفریط در دشمنی پرهیز داده و فرموده اند : « من بالغ فی الخصومه ی اثم و من قصر فیها ظلم و لا یستطیع ان یتقی الله من خاصم » ( حکمت 298 ) « هر کس در دشمنی پافشاری کند گنهکار است و هر کس کوتاه بیاید ، ستمکش است و هر که با دیگران در ستیز باشد ، نمی تواند پرهیزگار باشد » .

2 ـ نرمی با کسی که با انسان دشمنی می کند :

علی (ع) در این باره فرموده اند : « لن لمن خالطک فانه یوشک ان یلین لک »(2) با کسی که با تو به درشتی برآید ، نرمش کن چه بسا که او با تو نرم شود . این جمله همانند مثل مشهور : « اذا عز اخوک فهن » بوده و متاثر از آیه « ادفع بالتی هی احسن فاذا الذی بینک و بینه عداوه کانه ولی حمیم » ( مومنون / 96 ) می باشد .

3 ـ باقی نگذاردن عذر و بهانه ای برای بریدن دوست از انسان :

یعنی انسان باید آنچنان در روابطش دقت کند که خطا و اشتباهی از او سر نزند که بهانه ای به دست دوست بدهد و موجب بریدن وی گردد ، علی (ع) در این باره فرموده اند : « لا یکونن اخئک اقوی علی قطیعتک منک علی صلته و لا یکونن علی الاساءه اقوی منک علی الاحسان ترک » ( نامه 31 ) و باید که نباشد برادر تو قوی تر بر بریدن تو از تو بر پیوستن به او و باید که نباشد برادر مومن بر بدی کردن قوی تز از تو بر احسان نمودن .

4 ـ آزمایش و امتحان دوست :

برای تداوم و ثبات دوستی امتحان و آزمایش دوست ضروری است که در روایات زیادی به آن تصریح
شده است . علی (ع) در این باره فرموده اند : « من اختبر قلا و هجر » هر که آزمایش کند دشمن گردد ( ممکن است مراد آزمایش مردم باشد که پس از آن بر اثر اعمال زشت آنان دشمن آنها گردد ) و ترک کند . و نیز فرمودند : « الطمانینه الی کل احد قبل الاختبار من قصور العقل » ( نهج البلاغه / قصار 384 ) اطمینان کردن بهر فردی پیش از آزمایش از کوتاهی عقل است و نیز فرموده اند : « من اطمان قبل الاختبار ندم » هر که پیش از آزمایش ( به دوست و یا غیر آن ) مطمئن شود پشیمان خواهد گردید و نیز فرموده اند : « من اتخذ اخا بعد حسن الاختبار دامت صحبته و تاکدت مودته : هر کس پس از این که خوب آزمود برای خویش برادری گیرد یاریش با آن کس پایدار ماند و دوستیش استوار پاید . و نیز فرموده اند : من اتخذ اخا من غیر اختبار الجاه الاضطرار الی مرافقه الاشرار : هر که بدون آزمایش برادری بگیرد ، اضطرار او را به رفاقت بدان مجبور سازد .



لیست کل یادداشت های این وبلاگ