موضوع: کلامی
عنوان: خطوط کلی امامت
بسم اللّه الرحمن الرحیم و إیّاه نستعین
خطوط کلّی امامت
تأثیر عدم شناخت امام در حیات و مرگ جاهلی
نقش امام در باریافتن به جنة اللقاء
محذور عقلی نداشتن انفکاک امامت از نبوت
تأثیر عدم شناخت امام در حیات و مرگ جاهلی
نقش امام در باریافتن به جنة اللقاء
محذور عقلی نداشتن انفکاک امامت از نبوت
الحمد لله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لو لا أن هدانا الله و صلّی الله علی جمیع الأنبیاء و المرسلین و الأئمة الهداة المهدیین؛ سیّما خاتم الأنبیاء و خاتم الأوصیاء علیهم آلاف التحیة و الثناء بهم نتولی و من أعدائهم نتبرء إلی الله، اللهم! إنا نسألک حسن الولایة لمن تحت أیدینا و نعوذ بک من سوء الولایة لهم!
تأثیر عدم شناخت امام در حیات و مرگ جاهلی
1. بحث امامت از زنده ترین بحثهای کلامی، فقهی و اجتماعی است؛ زیرا از رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم)رسیده است: «من مات و لایعرف إمامه مات میتة جاهلیة... » [1] و چون مرگ عصاره حیات است، پس در همه شئون تابع زندگی خواهد بود و اگر مرگ فرد یا گروهی در اثر نشناختن امام مردار جاهلی باشد، معلوم می شود زندگی آنها نیز خزیدن جاهلی است و مرگ فرد یا گروه امام شناس، ارتحال معقول است؛ چون زندگی آنان حیات عقلی است؛ «...من مات عارفاً لإمامه کان کمن هو مع القائم فی فسطاطه».[2]
2. همانطوریکه شناخت خدای سبحان به معرفت الوهیت است و شناخت رسول به معرفت رسالت است، شناخت امام نیز به معرفت امامت است؛ چنان که امیر المؤمنین(علیهالسلام) فرموده است: «اعرفوا الله بالله و الرسول بالرسالة و أولی الأمر بالأمر بالمعروف و العدل و الإحسان».[3]
منظور از امامت همانا مقام منیع رهبری جوامع بشری با استمداد از وحی الهی است؛ لذا رسالت پیامبر اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم)را شامل خواهد شد و آن حضرت با حفظ شئون نبوت و رسالت، دارای سمت والای امامت هم بوده است؛ زیرا از امام صادق(علیهالسلام) درباره دعائم اسلام چنین رسیده است: «شهادة أن لا إله إلا الله و الإیمان بأنّ محمداً رسول الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم)و الإقرار بما جاء به من عند الله و حق فی الأموال الزکاة و الولایة التی أمر الله عز و جل بها ولایة آل محمدص» قال فقلت له: هل فی الولایة شیء دون شیء فضل یعرف لمن أخذ به؟ قال علیه السلام : «نعم، قال الله عز و جل ?یا أیها الذین امنوا أطیعوا الله و أطیعوا الرسول و أُولی الأمر منکم? [4] و قال رسول الله من مات و لایعرف إمامه مات میتة جاهلیة و کان رسول الله و کان علیاً و قال الآخرون کان معاویة ثم کان الحسن(علیهالسلام) ثم کان الحسین علیه السلام ... »؛[5] بنابراین امامت به معنای عام شامل رهبری پیامبر گرامی(صلّی الله علیه وآله وسلّم)هم خواهد شد و طبق همین حدیث امام در عصر رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم)خود آن حضرت بود.
3. گذشته از برهان عقلی بر ضرورت استمرار امامت، شواهد نقلی نیز آن را تأیید می کند و کریمه: ?إنما أنت منذر و لکل قوم هاد? [6] گویای تداوم رهبری آسمانی است. ابوبصیر از امام صادق(علیهالسلام) درباره همین آیه نقلمی کند که پیامبر(صلّی الله علیه وآله وسلّم) منذر است و علی(علیهالسلام) هادی می باشد. آنگاه فرمود: «یا ابامحمد آیا از ما کسی امروز هادی است». ابوبصیر عرض کرد: آری همواره در میان شما هدایت کننده بعد از هدایت کننده هست تا اینکه جریان هدایت به شما رسیده است؛ پس فرمود: خدایت رحمت کند «و لو کانت إذا نزلت آیة علی رجل ثم مات ذلک الرجل ماتت الآیة مات الکتاب و لکنه حی یجری فیمن بقی کما جری فیمن مضی».[7] با این بیان روشن می شود که جمله ?... و لکل قوم هاد... ? به نحو قضیه حقیقی دلالت بر ضرورت امامت در هر عصر و مصر و نسلی دارد و تطبیق آیه بر یک مصداق، غیر از تفسیر مفهومی آن آیه است و تداوم امامت همانا سنت مستمره الهی است که گذشته از تاریخ نیز مانند آینده زمان مشمول این روش الهی بوده است؛ ?و إن من أمة إلاّ خلا فیها نذیر?؛[8] یعنی در گذشته هم هیچ امتی بدون رهبر نبود. گرچه آمادگی مردم زمینه مناسبی برای نزول برکتهای غیبی است، لیکن سهل انگاری آنان مانع تداوم سیرت خدایی نخواهد بود. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی ذیل آیه: ?أفنضرب عنکم الذکر صفحاً إن کنتم قوماً مسرفین? [9] چنین آمده است: «أی ندعکم مهملین لانحتج علیکم برسول الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم)أو إمام أو بحجج»؛[10] هرگز اعراض و اسراف شما موجب نمی شود که ما شما را بدون پیامبر یا امام یا حجتی از طرف آنها مهمل رها کنیم.
شعاع فرعی امامت بالاصل نیز به نوبه خود از اهمیت برخوردار است؛ لذا محدث نامور، احمد بن محمد بن خالد برقی در کتاب محاسن در باب «من مات لایعرف إمامه» روایات فراوانی نقل کرده که یکی از آنها این است: قال رسول الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم): «من مات بغیر إمام جماعة مات میتة جاهلیة».[11]
نقش امام در باریافتن به جنة اللقاء
4. تأثیر امامت، نه تنها تأمین سعادت دنیا یا تحصیل بهشت ظاهری در آخرت است، بلکه در تأمین جنة اللقاء سهم به سزایی دارد بزنطی از حضرت امام رضا(علیهالسلام) نقل می کند که آن حضرت از امام باقر (علیهالسلام) چنین نقل کرد: «کسی که رفع حجاب بین او و بین خداوند مسرورش میکند، به طوری که می تواند به خداوند نظر کند و خداوند نیز به او نگاه کند، تولی آل محمد علیهم السلام و تبرّی دشمنان آنان را فراهم نماید و به امامی که از آنهاست اقتداء کند»؛ «من سره أن لایکون بینه و بین الله حجاب حتی ینظر إلی الله و ینظر الله إلیه فلیتوال آل محمد و یتبرأ من عدوهم و یأتم بالإمام منهم فإنه إذا کان کذلک نظر الله إلیه و نظر إلی الله».[12] از این جهت، شناخت خداوند در بعضی از احادیث به معرفت امام زمان نسبت به هر گروه و عصری تطبیق شدهست.[13]
5. چون در امامت بالاصل همانند نبوت و رسالت، عصمت لازم است و عصمت کاشفی ندارد، زیرا آنچه در مقام عمل ظهور میکند کاشف از قدر مشترک بین عصمت و عدالت است، هرگز از خصوصیت عصمت حکایتنمی کند؛ بنابر این، با حسن ظاهر و مانند آن نمی توان عصمت را کشف کرد؛ لذا امامت فقط با اعلام خداوند عالم غیب و شهادت معلوم می شود. ولایت را می توان با جهاد اکبر و اجتهاد و ورع تحصیل نمود، لکن امامت موهبت خاص الهی است که فقط با اعطاء خداوند حاصل می شود و هرگز با کوشش شخصی یا با اعطاء و انشاء دیگران پدید نمی آید؛ ?و ربک یخلق ما یشاء و یختار ما کان لهم الخیرة سبحان الله و تعالی عما یشرکون?.[14]
وقتی انسانها قادر بر توزیع رزق ظاهری و مادی نباشند، هرگز توان تقسیم رزق باطنی و معنوی را نداشته، نمی توانند آنها را برای خود یا دیگران تأمین کنند؛ ?أهم یقسمون رحمت ربک نحن قسمنا بینهم معیشتهم فی الحیاة الدنیا و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات? [15] و همانطوری که در اصل نبوت، رسالت و امامت حق انتخاب با مردم نیست درباره آنچه که آن ذوات مقدس فرموده اند احدی حق اظهار نظر ندارد: ?و ما کان لمؤمن و لا مؤمنة إذا قضی الله و رسوله أمراً أن یکون لهم الخیرة من أمرهم و من یعص الله و رسوله فقد ضل ضلالا مبیناً?.[16]
6. راه احراز امامت امام معصوم دو چیز است؛ یکی اعجاز فعلی یا قولی مانند اِخبار به غیب و دیگری نص قطعی از معصوم قبلی و این تنصیص یا به نحو مطابقه است مثل این که بگوید امام بعد از من فلان فرزندم است یا به نحو التزام با تفاوتی که در درجات لزوم است، مثل این که بگوید فلان فرزندم افضل اهل عصر خود است. یعنی اگر کسی مدعی امامت بود و همراه با این دعوی معجزه ارائه کرد یا دلیل نقلی قطعی بر امامت وی اقامه شد، از لحاظ علمی و معرفت امام، امامت وی ثابت می شود. کسی که منصف باشد بعد از معرفت اعتراف می کند، کسی که لجوج عنود باشد بعد از شناخت علمی ایمان نمی آورد؛ ?و جحدوا بها و استیقنتها أنفسهم? [17] و راه ایمان آوردن میثاق و بیعت و مانند آن می باشد.
بنابراین معلوم شد که حدوث امامت فقط با موهبت الهی است و اثبات آن برای شخص معین با اعجاز یا نصّ قطعی است که جمع هر دو نیز ممکن است ومیثاق و بیعت مردم فقط نشانه تولّی و پذیرش آنهاست؛ نه در ثبوت سهمی دارد، نه در اثبات مؤثر و در فصول این مقاله گاهی از میثاق به عنوان مؤثر در مقام اثبات یاد می شود، ولی منظور همین است که اکنون بیان شد.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ